- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مناجات شب قدری با خداوند کریم
امشب شب قدر و به لب اقرار دارم من از معـصیتها یک دل بیمار دارم من از بندهای گمراه، امشب دستگیری کن پائـین گـرفتم پـیش تو روی سـیـاهم را گم کرده بودم در کویر خشک راهم را از هر که امشب آمده غـم بیـشتر دارم زیرا شب قدر است و اشکی مختصر دارم این بزم را با مغفرت امشب مجلل کن فعـل بـدِ من را به خـوبـیها مبـدّل کن
: امتیاز
|
مناجات شب قدری با خداوند کریم
آنچـنـان زخـم گـنـاهـان به پـرم افـتاده که به صد شهـر دگـر هم خبرم افتاده هرچه را جمع نمودم سر یک غفلت سوخت زیـر پــای هـمـه حـالا ثـمــرم افـتـاده من هـمان شـاخه سرسـبز ته باغ توأم که دگـر پـیـر شـدم بـرگو بـرم افتاده بشکند پای من ای وای چه کردم به خودم به چـه جـاهـای بدی که گـذرم افـتـاده دل من جای عـلی بـود خـرابش کردم از دلــم نــام شــریــف پــدرم افــتــاده آشتی کن که دوباره به خودت برگردم آرزوهــام هـمــه دور و بــرم افــتـاده جـوشن ای کاش پنـاهـم بدهـد از آتش من که خوردم به زمین و سپرم افتاده بـه عـلـیٍ بـه عـلـیٍ بـه عـلـیٍ به عـلـی که هــوای نـجـف او بـه سـرم افـتـاده تا به ایـوان طـلایش نظـر من خـورده جنّت و هـشت بهـشت از نظرم افـتاده بـرسـانیـد سـلام من بـد را به حـسیـن فطرس امشب تو ببر من که پرم افتاده شـب قـدری بـبـریـدم طـرف کـربـبـلا خـیـر عـالـم همه در این سـفـرم افتاده دم افـطار فـقـط گریه به آن تـشنه کنم داع خـشکـی لـبـش بـر جـگـرم افـتاده نیزهها عاقبت از اسب زمینش زدهاند خـبـر ذبـح سـرش بـیـن حــرم افـتـاده
: امتیاز
|
مناجات رمضانی و روضۀ حضرت علی اصغر علیه السلام
دوبـاره آمـده ایـن روسـیـاهِ جـا مـانـده همان کسی که از این قـافـله جدا مانده دوبـاره آمـده آقـا شـود به دسـتِ شـمـا سرِ قـرارِ خـودش با خـدا، گـدا مـانـده
: امتیاز
|
مناجات ماه رمضانی و روضه سیدالشهدا علیه السلام
من بد؛ ولی هستی تو از هر بهترین بهتر مهمانتم دیگر چه میخواهم از این بهتر؟ وقتی که دارم درد دین یـاد تو میافـتم دردی نباشد بیگمان از درد دین بهتر
: امتیاز
|
مناجات ماه رمضانی با خداوند کریم
شبیه تک درختی در دل صحرای غمهایم میان هـایهـای گـریههـایم، باز تـنهـایم منم آن سنگ در چاهی که تاریک است دنیایم منم آن حال بیماری که آسان نیست احیایم منم آن سائلی که باز هم از سفره جا مانده خدایا باز کن در را، منم مهمان ناخوانده شنیدم باز هم مهمان نوازی کردهای، آری سر من را هم امشب بند کن اینجا به یک کاری زمینگیرم، پـریدن به پر و بالـم نمیآید من آن صیدم که صیادی به دنبالم نمیآید ولی تو بر خلاف دیگران، آغوش وا کردی بدی کردم به تو اما همیشه خوب تا کردی هزاران بار دستم را گرفتی تا که برگردم به جایش معصیت کردم، نفهمیدم، غلط کردم میان نفس خود گم بودم و دنبال من گشتی خدایا پس مهـیا کن بـرایم راه برگـشتی الهی چـشمهایم را دوباره مثـل دریا کن غل و زنجیر دور دست و پایم را خودت وا کن خودت سوز دعایی با صداقت ده به نای من که چیزی در نمیآید از این العفوهای من برای بخشـشم باید به فکر دیگری باشم چه بهتر از همین امشب، پی آن خواهری باشم که هم داغ عزیز و هم اسیری و جسارت دید به بزم دشمنان شد ذوالفقار و نیمه شب نالید قسم بر معجر زینب، بپوشان این گناهانم به حق چادری که سوخت، در آتش نسوزانم!
: امتیاز
|
مناجات ماه رمضانی ( زبانحال خداوند کریم )
خیز، اى بـنـدۀ مـحـروم و گـنهـکار بیا یک شب اى خفـتۀ غفلتزده، بیدار بیا بس شب و روز که در زیر لَحَد خواهى خفت دَم غـنـیـمت بـشـمار امشب و بـیدار بیا شب فیض است و درِ توبه و رحمت باز است خیز، اى عـبد پـشیـمان و خـطـاکار بیا پـردۀ شـب که بُـوَد آیـت سـتّــارىِ مـن دور از دیـدۀ مـردم، بـه شـب تـار بـیـا این تویى، بـنـدۀ آلـوده و شـرمـنـدۀ من این مـنـم، خـالـق بـخـشنـدۀ سـتّـار، بـیا مگـشا دست نـیازت به عـطاى دگـران دل به من بسته و بگسـسته ز اغیار بیا فرصت از دست مده، مىگذرد این لحظات منشین غافل و بىحاصل و بیکار، بیا
: امتیاز
|
مناجات آغاز ماه مبارک رمضان
باز برگ دعوت از معشوقِ جانانی رسید عاشقـان! هنگام اثـبات مسلـمانی رسید رحمت خاصِ خدا شد عام! دوزخ بسته شد میزبانِ مهـربان، با شـوقِ ربّانی رسید در غل و زنجیر افتاده ست شیطانِ رجیم با حلـولِ ماه، بر حالش پریشانی رسید تا که زنگار از دلِ عاصی شود برداشته خـیلِ سائل آمد و چـشمانِ بارانی رسید بهره برد از سفـرۂ لطـف الـهی بیـشتر هر که با دستانِ خالی تر به مهمانی رسید رحل ها آماده و ترتیلِ قرآن شد شروع اشتیاقِ «افتتاح» و ادعیه خوانی رسید میزبان ألله، مهـماندار مولانا عـلیست بر یتیمان نیمه شب خیراتِ پنهانی رسید هر کسی که توبههایش منتهی شد به علی از خدا دل برد؛ تا جنّت به آسانی رسید!
: امتیاز
|
مناجات ماه رمضانی و روضه حضرت زهرا سلام الله علیها
شکـر خـدا که دورۀ هجـران سر آمده مولا کجاست؟ بنده به این محضر آمده چه سفرهای خدا روی ما باز کرده است جـایی نـشـسـتـهایم که پـیـغـمـبـر آمـده در بــاز بـــود، در نــزده آمــدم خــدا امن یجـیـب؟ نیـمه شب مـضـطر آمده آن بـندهای که سر به هوا بود را نبـین این بنده را ببـین که چـنین با سر آمده بشکـن مرا دوبـاره دلـم را ز نو بساز لطـفـا ببـخـش، حـال که اشکـم درآمده گریه بهشت ماست، ز ما گریه را مگیر آخر بگو که چـیزی ازین بهـتر آمده؟ درمـان ما شکـسـتهدلان با رقـیه است چـادر تـکـانـده دارو و درمـان درآمده این سـیشـبه مرا بـده دست ابـوتـراب هر وقـت کار سخـت شده حـیـدر آمده مـا عـاقـبـت بخـیـر ولای عـلـی شـدیم خـورشـیـد ما ز گـوشه ایـوان بـرآمده افطار ما ز نان علی رنگ و بو گرفت نان پخـته و شـبـانه به پـشـت در آمده مـاه خـدا زیـارت کـربـبلا خوش است خـوشبـخـت آنکه در حـرم دلـبـر آمده این ماه قدر دارد و این قدر فاطمهست آن فـاطـمه که زیر عـبـا مـحـور آمـده یا رب کجا رواست که ناراحتش کنند وقتی کـرامـتـش به صف محـشر آمده یک سو بدست خود همه هیزم گرفتهاند یک سو به جای شیر خـدا کـوثر آمده محکم لگد زدند به در پهلویش شکست فـضه بـبـین چـهها به سـر مـادر آمـده این شعلههای در به خـیام پسر گرفت وقتی که میخ در به نظـر خنجـر آمده
: امتیاز
|
مناجات ماه رمضانی و روضه سیدالشهدا علیه السلام
نـانی به کـامِ مـا جـز نـانِ شـما نرفـته از این تـنـور خـالی، دستِ گـدا نرفته شکرخدا دوباره دعوت شدم به ماهش مهـمـانِ دلـبـریـم و دل هر کجـا نرفته مـاهِ خـدای حـیـدر، مـاهِ عـلـی رسـیده جـنّـت نـدیـده آنکـه ایـوان طـلا نرفـته
: امتیاز
|
مناجات ماه رمضانی و روضه سیدالشهدا علیه السلام
چشم خود را باز کن ای دل ضیافت را ببین سفرهاش اندازه دنیاست وسعت را ببین فکر سرمای زمستان باش فرصت اندک است از همین امروز فردای قـیامت را ببین صاحب سفره کریم است و به دنبال گداست تو فقط او را صدایش کن اجابت را ببین هر که هستی هر چه هستی بر کسی مربوط نیست سوی تو باز است آغوشش محبّت راببین گرچه خـیلی بیوفـایی دیـد اما بـاز هم دستگیری میکند از ما رفاقت را ببین معصیت میگیرد و خوبی به جایش میدهد در ازای قطره اشکی تجارت را ببـین در جهان فانی ما نیست خیری بیحسین نان خور شاه شهیدان باش برکت را ببین راه من سوی تـباهی بود سوی او نبود ناگهان چشمم به پرچم خورد قسمت را ببین نوکر عاصی او گر راهی دوزخ شود زود بانگی میرسد برگرد حضرت را ببین روز محشر که بیاید روضهخوان او خداست اشک ریزش مادرش زهراست هیأت را ببین تحت امرش بود باران و برای جرعهای اصغرش لب تشنه ماند، اوج مصیبت را ببین آه بعد از بوسه شمشیرها از صورتش دخترش نشناخت بابا را جراحت را ببین دشمن بیرحم بین یک طبق آورده بود رأس سالار شهیدان را اهتانت را ببین دخترش روی کبودش را نشان داد و بگفت بین من با مادرت حالا شباهت را ببین روی لبهای پدر وقتی که خون تازه دید روی لبهای خودش کوبید غیرت را ببین با لب خونی لب خونِ پدر را بوسه زد بعد از آن دق کرد آداب شهادت را ببین نیمههای شب شبیه فـاطـمه تـشیـیع شد روی دست عمههایش آه غربت را ببین
: امتیاز
|
مناجات با خداوند و روضه سیدالشهدا علیه السلام
مهربان! از دامن لطفت گریزانم هنوز بیـشتر از هر کسی آلوده دامـانم هنوز اعتمادی نیست بر ذکر و نماز و روزهام اعتمادی نیست یا رب چون به ایمانم هنوز بیسر و پا بودم و عزّت به من دادی ولی خوب پابندت نگشته پای لنگـانم هنوز درد دادی که بیـایم با تـو درد دل کـنم من به فکر مطّب و دارو و درمانم هنوز برنگشتم پیش تو سرخوردهام پیش همه از غرور نابجای خود پشـیمـانم هنوز ای که وقت غصهها فوراً به دادم میرسی میرسم پابوس سلطانم؟! نمیدانم هنوز سال ها دور همین خانه گـدایی میکنم نـوکـر آوارۀ شــاه خــراسـانـم هــنـوز بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا مست بوی سیبم ای ارباب و عطشانم هنوز اصغرت را برده بودی تا که سیرابش کنی در شگفت از تیزی آن تیر براّنم هنوز کربلا از هر زمینی داغ تر شد یا حسین من گلایه مند از آن ریگ بیابانم هنوز تشنه ماند و در کنارش آب، حیف و میل شد پس چرا نفرین نکردی؟! من که حیرانم هنوز آن لب خشکیده را ای کاش میشد بوسه زد غصه دار مادری گیسو پریشانم هنوز
: امتیاز
|
مناجات ماه رمضانی با خداوند کریم
اگر این بارِ گـنه روز حـسابم باشد عـافـیت داشتـنم نیز به خـوابم باشد من اگر هیچ ندارم دل سوزان دارم همه ثـروتـم این چـشم پُـر آبم باشد پیـش مـردم همه آبرویم قـلابیست پرده پوشی تو عمریست نقابم باشد توبهام هیچ زمان توبه مـردانه نبود تا که احـیاگر این قلب خـرابم باشد بخـودم آمـدم اما چه کـنم پـیـر شدم سربه زیری ثـمر عهـد شـبابم باشد بگـذارید بـسـوزم نگـذاریـد ولی... دور افـتادنم از روضه عـذابم باشد شب قبرم دوملک را به نجف خواهم برد بس که یا حـیدر کـرار جـوابم باشد عشق بوده همه نوکـریم پای حسین چشم من کی به بهشت و به ثوابم باشد؟! دم افـطـار به من آب فـراتی بدهـید خـنکای جگـر و قـلب کـبـابم باشد!
: امتیاز
|
مناجات ماه رمضانی با خداوند کریم
غروب شد؛ " لَکَ صُمنا " در این سرا پیچید مـیـان خــانـۀ دل عـطـر ربّـنـا پـیـچـیـد شـنـیدهام که مـیـایی به دستـگـیـری من صدای پـای تو در این بـرو بـیا پـیچـید
: امتیاز
|
مناجات آغاز ماه مبارک رمضان
دوباره سفرۀ شب زنـدهدارها وا شد دوبـاره خـانـۀ دلـدار، خـانـۀ مـا شد دوبـاره زمـزمۀ دانـههای تـسـبـیـحم دوباره دست دعـای من و مفـاتـیـحم دوبـاره با شـهـدا افـتـتـاح میخـوانم و پـای دیـن خـدا بـا امــام مـیمـانـم دوباره بال گشایم دو دست خالی را فــرازهـای ابـوحــمـزه ثــمــالـی را ببار ابـر خـطاپـوش! ماه رحمت شد ببخش صاحبِ خانه دوباره زحمت شد دلا بـیا که خـطا را به آه میبخـشـند بیا که کوه گـناه را به کاه میبخشند صدای دعوت و این سفرههای نورانی منی که بیسر و پایم کجا و مهمانی کـنار سـفـره؛ من آداب را نـمیدانـم فـقـط رسـیدهام و خـواب را نمیدانم به روزه خوار بگو توبه در حضور اینجاست هزار توبه شکستی بیا غفور اینجاست کـنـار یـار نـشـسـتـن چه لـذتی دارد گـنـاهـکـار هـم انـگـار عـزّتی دارد به جز کـنار دعـاخوان دلـم نمیماند دلم گـرفته چرا روضهای نمیخواند خوشا به حال هرآنکس که نالهای دارد و التـماس به دخت سه سالهای دارد
: امتیاز
|
مناجات ماه رمضانی با خداوند کریم
دلـم شـکـسته مرا بـاز بیصدا بخرید رسـیـدهام به ته خـط از ابـتـدا بخرید چـقـدر این رمـضـانها بـیاید و برود نـمیروم پی کـارم دوبـاره تا بخـرید تمـام شد، منِ بیچاره ماندم و تو فقط کسی که بیکس و تنهاست را جدا بخرید مـرا اگـر نخـریـد آبـروی مـن رفـتـه بخـاطـر خـودتان هم شده مرا بخرید شریک نفس شدن ورشکستگی دارد کمک کـنـید کـمی از دُکان ما بخرید به حکم جابر العظم الکسیر هم که شده ضرر کـنـید اگر میشـود گـدا بخرید بـه یـاد مــرگ نـیـفـتـادهام دلـم مُـرده به حمد و سوره برای دلم شفا بخرید جنازهام به زمین مانده است بردارید مرا به خـاطـر سلـطان کـربلا بخرید مرا فـقـط دم باب الـجـواد هم بـبـرید که آبـروی مرا محـضر رضا بخرید همان دلی که من ارزان فروختم به همه جـواد واسـطه شد تا خود شما بخرید مرا به حـق جـوان رضا ببـخـشـید و مـرا به خاطـر این یا جـوادها بخرید
: امتیاز
|
مناجات ماه رمضانی با خداوند کریم
آب را خــــرج آبـــرو کـــردم با همین اشک و ناله خو کردم در مـسیـر تو باشم از این پس خـالـقَ الُـلـوحِ وَالـقَــلَـم یـا رب بـارِئَ الــذَّرِّ وَالـنَّــسَــم یـا رب أنا مـحـتـاج؛ أنا الحـقـیر إِرحَم أنـا سـائـل؛ انـا الـفـقـیـر إِرحَـم آخـر عـالـیـجـنـاب بـخـشـیـدی قـبـل هر انـتـخـاب بـخـشـیـدی مـسـت عـطـر خـدایـیام از نو نـیـمه شـب شد هـواییام از نو نه فقط قلب مادری میسوخت دل محزون خواهری میسوخت
: امتیاز
|
مناجات ماه مبارک رمضان
روزهداران مؤمنین؛ آماده من ماه خدایم ماه روزه، ماه قرآن، ماه تسبیح و دعایم مـاه حق، ماه نـبی، مـاه عـلی مرتضایم مـاه خـیـل انـبـیاء و اتـقـیـا و اوصـیـایم تا رسـاند بر هـمه عـالم پیـامم را محمد خوانده از آغـاز شهر الله نامم را محمد من گرامی ماه عفو و رحمت پروردگارم روزهداران الـهی را همه بـاغ و بهـارم باشد از شعبان امیرالمؤمنین چشم انتظارم در دل شب انسها با حضرت صدیقه دارم تا سحر گه بی قرار چشم گریان حسینم هر شب و هر روز محو صوت قرآن حسینم دامن سجـاده گردد بـزم اُنـس یار با من چشم مشتاقان بوَد تا صبحدم بیدار با من نور بخشد شمع جمع محفل دادار با من انس میگـیرند مردان خـدا بسیار با من از نـسیـم آید سرود نـغـمۀ روح الامـینم هـمدم اشک و منـاجـات امیـرالمؤمنـینم لحظهها تسبیح و، خوابِ روزهدارانم عبادت روزهایم روزهای صدق و اخلاص و ارادت یوسف زهرا حسن در نیمهام یابد ولادت وز قدوم مادر زهـرا مرا باشد سعـادت روزهداران را دهم از ساغر قرآن حلاوت ای خوشا آنکس که در من میکند قرآن تلاوت ای خوشا آنکس که قدر لیلةالقدرم بداند ای خوشا آنکس که اشکِ معرفت در من فشاند ای خوشا آنکس که شبها تا سحر بیدار ماند در دل شب افتتاح و جوشن و بوحمزه خواند من همان ظرف عـنایات خداوند کریمم روح میبخشد دعای یا عـلیُّ یا عـظیمم وای بر آنکس که در من حق نیامرزد گناهش یا نگردد شسته از اشک شبی روی سیاهش آنچنان باشد که حق محروم سازد از نگاهش در مه رحمت بوَد آغوش شیطان، جایگاهش توشهای با خود نیارد تا خدا از او پذیرد میسزد از غصه در عید صیام من بمیرد خوش به حال آنکه در من دامن دلبر بگیرد در عروج خویشتن از زهد و تقوا پر بگیرد در دل شبهای قدرم نیز قرآن سر بگیرد روی در محراب کوفه، دامن حیدر بگیرد ای خوش آنکو پرکند از اشک چشم نازنین را تا بشوید فرق خونـین امـیرالمؤمـنین را ای خوش آنکو در معاصی، احترام از من بگیرد با دهان روزهاش هر روز، کام از من بگیرد دامن وصل خدا را در صیام از من بگیرد در عبادت رفعت و شأن و مقام از من بگیرد من هـمـانا سـفـرۀ مـهـمـانی ذات خـدایم با تـمام انـبـیاء از صبح خـلـقـت آشـنایم میثم از هر لحظۀ من فیضها گردد نصیبت روزه، دارو، ذکر، درمان، ذات حق گردد طبیبت هست دامان تو هر شب دامن وصل حبیبت هر نفس باشد دعـای یا حبیب یا مجیبت دوستت دارد خدا، گر تو خدا را دوست داری صرف کن اوقات خود در روزه و شب زندهداری
: امتیاز
|
دوبیتی های وداع با مبارک رمضان
کـمکـم غـروب مــاه خـدا دیـده میشـود صد حیف از این بساط که برچیده میشود در این بهار رحمت و غفران و مغفرت خوشبخت آن کسیاست که بخشیده میشود ********* ناشناس ********* بخـشـید و چه خوب غـرقِ تغـیـیر شدم مـانـنـد حـصـیـرِ کـهـنـه تـعـمـیـر شـدم دل کـنـدنـم از مــاه خــدا دشـوار است بسکه سـرِ این سـفـره نـمکگـیـر شدم ********* مرضیه عاطفی ********* مـاه رمـضـان میرود و تـوشـه نـدارم در مـزرعـۀ عـفـو خـدا خـوشـه نـدارم بـا روزه خــدایـی نـشـدم، بـاز امـیـدی جز گـریه بر صاحب ششگوشه ندارم ********* امیرعظیمی ********* میخـواست بهـانهای که پُر نـور شویم از هـرچه بـدی و غـیـر او دور شـویم ********* ناشناس ********* ********* جوادحیدری ********* فــرصـت خــوب رهــایــی شـد تـمــام مــاه عــشــق و آشــتــی مــاه صــیــام ********* سیدرضاراستگو *********
: امتیاز
|
مناجات وداع با مبارک رمضان
رمضان میرود و میبرد از کف دل ما آن که سیروز صفا یافت از او محفل ما رمضان رفت و دریغا که به امضاء نرسد طاعـتِ نـاقـصِ مـا، روزه نـاقـابـل مـا رمضان، عـقدهگـشا بود گـنهکـاران را وای اگر او رود حـل نشـود مشکـل ما وای بر ما اگر از این همه نعـمت نبوَد جز یکی جرعه آب و لب نان حاصل ما شب عـید است خدایا نـظری بر ما کن تـا هـدایـت بـشــود زود دل غــافـل مـا
: امتیاز
|
مناجات وداع با مبارک رمضان
فرصت توبه گذشت و گریه میبارم هنوز حسرت اوقات غفلت را به دل دارم هنوز باز هم جا ماندم و این غافله از ما گذشت مانده خاری در کف پا و گرفتارم هنوز هر چه درمان بود مخصوص ضیافت خانه بود عافیت بود و شفا هر چند بیمارم هنوز بعد از آن شب های بهـتر از تمام سالها در مسیر بندگی ای وای کم کارم هنوز من نبـودم زیـنت مهـمـانی خـوبـان تـو هر چه تو بخشیدهای من عبد سربارم هنوز گر چه دارد میرود این ماه اما میزبان باز میگوید گنه داری؟ خریدارم هنوز لحـظهای با ما سرِ یاری اگر داری بیا اشتیاق دستگـیری از تو را دارم هنوز تا که من هستم چرا بر دیگران رو میزنی من که قبل از هر که گویی دوستت دارم هنوز
: امتیاز
|
مناجات وداع با مبارک رمضان
حـیف که از دست ما مـاه خـدا میرود مـاه مناجـات و نـور، ماه دعـا میرود مـاه سـحـر خـیـزی اهـل صفـا میرود مــاه وصـال عــلــی، مـاه ولا مـیرود ماه خدا رفت رفت، جلوۀ بدرش به خیر زمـزمههای شب و لیـلۀ قدرش به خیر بـود به روی خـدا، چـشـم تـمـاشـای ما خواندن جوشن کبیر، صوت دلآرای ما هر شب و هر روز بود، بزم خدا جای ما زمـزمـۀ افـتـتـاح، سـر زد از آوای مـا حیف که مانند برق، این مه معبود رفت دیر ز راه آمد و، خنده زد و زود رفت مـاه خـداونـد رفـت، مـانـد بـه دل آه ما دسـت خـداونـدگـار بـود به هـمـراه مـا نــور بـه افـلاک داد، ذکـر هــو الله مـا ذکـر هـو اللهِ مـا، اشـک سـحـرگـاه مـا نـالـۀ العـفـو مـا از رمـضـان دل ربـود گـاه دعـای سـحـر، گاه ابـوحـمـزه بـود ز آیـنـۀ دل گـرفت مـاه خـداونـد، زنگ سلسلۀ زلف وصل، بود سحرها به چنگ عبد خدا بود و صلح، دیو هوی بود و جنگ یافت ز خون علی صورت این ماه، رنگ محـفـل قرب خدا کوی عـلی بود و بس روی جـمیل خدا روی علی بود و بس کیست علی؟ کیست؟ کیست؟ سرِّ مگوی خدا آنکه هیاهوی اوست، معنی هـوی خدا دست و زبان گوش و چشم روی نکوی خدا داشته شصت و سه سال، دیده به سوی خدا نـور به او مـتکی، خلق به او زنده بود عـالـم و آدم نـبـود، او به خـدا بـنده بود
: امتیاز
|